سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آزمند بودن ، جاودان بندگى نمودن است . [نهج البلاغه]
سعید اشکبوس

اینقدر امتحان مهم است که از خواب و تفریح و غذا می‌زنی. اینقدر اضطراب و دلهره‌ی قبولی داری که موقع امتحان قلبت تپنده ترین قلب جهان می‌شود و آن لحظه از متوکل ترین و متوسل ترین افراد روی زمین می شوی و شروع به ذکر خواندن می‌کنی!

ترافیک امتحانات مختلف طوری بود که سه ماه درگیر بودی و حتی فرصت و حوصله نوشتن مطلب جدید را هم نداشتی!

اما افسوس و عجب از این آدم که چه امتحانهای بزرگ و طاقت فرسایی در راه دارد و بی خیالِ بی خیال سر در لاک خویش کرده و طی طریق می کند و خبر ندارد که هر ثانیه و هر نفس به امتحانی غیر قابل توصیف نزدیک می‌شود!

و چقدر تفاوت است از آسمان تا زمین میان این امتحان و آن امتحان بزرگ.

امتحان

تاریخ امتحان این دنیا معلوم است. آن اوایل که فکر می‌کنی فرصت خواندن داری و گاهی زرق و برق دنیا و زندگی تو را از خواندن کتاب باز می‌دارد چندان ناراحت نمی‌شوی و زندگی‌ات به طور عادی می‌چرخد، اما وقتی به دو سه روز آخر می‌رسی و شب امتحان فرا می‌رسد به تکاپو می‌افتی و تو را از نمی‌توانند از کتاب جدا کنند و شاید بتوانی از پسِ امتحان بر بیایی ولی باز دلت قرص و محکم نیست و دلهره موفقیت و شکست را داری.

ولی بدا به حال کسی که مهیا و آماده آن امتحان نشده باشد، آن امتحانی که هر لحظه نزدیک است و امکان دارد فرا رسد و تکرار شدنی نیست و کسی که مطلب آماده برای جواب دادن نداشته باشد ناراحتی‌اش ابدی است و هیچ فرصتی برای جبران نمی‌دهند!

سهل انگاری و کوتاهی در این امتحانات تو را هلاک نمی‌کند و اندوهی کوتاه مدت در پی دارد و چه بسا در نوبتهای بعد قابل جبران باشد. اما وای به حالت اگر در آن امتحان سهل انگاری کنی و مردود شوی! هیچگاه روی خوش نخواهی دید و هلاکت و نابودی و عذاب طولانی یا همیشگی در انتظارت خواهد بود.

چه شیرین است! چه شیرین و خوشایند است وقتی که متوجه شوی در این امتحان دنیایی قبول شده ای! یعنی شیرینیِ قبولی امتحان پس از مرگ هم قابل توصیف است؟

آماده شده ایم؟

قبر

وَاتَّقُوا یوْمًا لَا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیئًا وَلَا یقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا یؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ ینْصَرُونَ

و از آن روز بترسید که کسی مجازات دیگری را نمی‌پذیرد و نه از او شفاعت پذیرفته می‌شود؛ و نه غرامت از او قبول خواهد شد؛ و نه یاری می‌شوند. بقرة/48

یوْمَ یفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ. وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ. وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ. لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یوْمَئِذٍ شَأْنٌ یغْنِیهِ. وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ. ضَاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ. وَ وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ عَلَیهَا غَبَرَةٌ. تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ. عبس/34-41

در آن روز که انسان از برادر خود می‌گریزد، و از مادر و پدرش، و زن و فرزندانش؛ در آن روز هر کدام از آنها وضعی دارد که او را کاملا به خود مشغول می‌سازد! چهره‌هائی در آن روز گشاده و نورانی است، خندان و مسرور است؛ و صورتهایی در آن روز غبارآلود است، و دود تاریکی آنها را پوشانده است


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط saied 93/2/24:: 2:43 عصر     |     () نظر